جدول جو
جدول جو

معنی ستایش کنان - جستجوی لغت در جدول جو

ستایش کنان
در حال ستودن و مدح کردن، ستایش کننده
تصویری از ستایش کنان
تصویر ستایش کنان
فرهنگ فارسی عمید
ستایش کنان
(سِ یِ کُ)
در حال ستایش:
چو از خواب گودرز بیدار شد
ستایش کنان پیش دادار شد.
فردوسی.
چو بر آستان ملک سر نهاد
ستایش کنان دست بر سر نهاد.
سعدی.
رجوع به ستایش کردن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
ستودن، مدح کردن
فرهنگ فارسی عمید
(یِ کُ)
در حال نیایش کردن. دعاکنان. در حال تقدیس و تعظیم و نماز بردن:
نیایش کنان پیش پیل ژیان
بباید شدن تنگ بسته میان.
فردوسی.
بیامد نیایش کنان پیش رای
که تا هند باشد تو باشی به جای.
فردوسی.
نیایش کنان پیش آتش بگشت
بنالید از هیربد برگذشت.
فردوسی.
چو پردخته شد جای بر پای خاست
نیایش کنان گفت کای شاه راست.
اسدی.
نیایش کنان هر دو لشکر به راز
که ای کاشکی بود امشب دراز.
نظامی.
نیایش کنان گفت اگر بخت شاه
کند بر سر تخت این بنده راه.
نظامی (شرفنامه ص 409).
نبینی که پیش خداوند جاه
نیایش کنان دست بر بر نهند.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(سِ لِ کُ)
اندیشه کننده. دراندیشه. به اندیشه. بفکر:
درآمد بناورد چالش کنان
به خون مخالف سگالش کنان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(چِ رَ / رِ بَ اَ تَ)
مدح کردن. نیکویی گفتن. ستودن:
به پیش بزرگان ستایش کنیم
همه پیش یزدان نیایش کنیم.
فردوسی.
به پیروزی ایدر نیایش کنیم
جهان آفرین را ستایش کنیم.
فردوسی.
ستایش سخن خویشتن مکن سعدی
که زشت خوب نگردد بجامۀ رنگین.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
مدح کردن، ستودن، شمریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیایش کنان
تصویر نیایش کنان
در حال نیایش کردن در حال ستایش
فرهنگ لغت هوشیار
تحسین کردن، ستودن
متضاد: نکوهیدن، نکوهش کردن، ثنا گفتن، مدح کردن، تمجید کردن
متضاد: نکوهیدن، نکوهش کردن، قدح گفتن، هجو کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
للثّناء
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
Acclaim, Exalt, Glorify, Laud
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
acclamer, exalter, glorifier, louer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
oklaskiwać, wychwalać, chwalić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
övmek, yüceltmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
аплодировать , возвеличивать , прославлять , восхвалять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
bejubeln, preisen, verherrlichen, loben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
تعریف کرنا , تعریف کرنا , تعریف کرنا , تعریف کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
প্রশংসা করা , প্রশংসা করা , মহিমা করা , প্রশংসা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
ชื่นชม , ยกย่อง , สรรเสริญ , สรรเสริญ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
kusifu, kumsifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
賞賛する , 賞賛する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
赞扬 , 美化
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
לשבח , להלל , להאדיר , להלל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
찬양하다 , 칭찬하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
memuji, memuliakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
प्रशंसा करना , प्रशंसा करना , महिमा करना , सराहना करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
аплодувати , звеличувати , прославляти , хвалити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
aplaudir, exaltar, glorificar, alabar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
acclamare, esaltare, glorificare, lodare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
aplaudir, exaltar, glorificar, louvar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ستایش کردن
تصویر ستایش کردن
toejuichen, verheerlijken, prijzen
دیکشنری فارسی به هلندی